همشهری جوان - شماره 348
الهي به اميد تو، نه به اميد خلق روزگار
همشهری جوان / شماره 348/ شنبه 22 بهمن ماه 1390

انتقادات جناب آقای همشهری منتقد ، یک همشهری جوان باز قدیمی از مجله:
راستش من تو این سایت باشگاه همشهری جوان یه سوال از جناب جلیلی کردم که جواب که هیچی تایید هم نکردن!!! بابا انتقاد پذیرها!!! واقعا نمی دونم از چی ترسیدن که این کامتت رو تایید نکردن!گفتم سوالم رو اینجا که فضاش بازتر از اونجاست مطرح کنم شاید سوال شما هم باشه!
اینم کامنت تایید نشده بنده:
جناب جلیلی!
یه سوال داشتم برادر! البته قبلش ببخشید که بازم رک صحبت می کنم!
شما اول شماره قبل نوشتید که حجم زیاد آگهی ها دستمون رو بسته و خیلی از سوژه ها مون بیرون مونده و از این حرف ها. قبول! اما داستان چیه که شما حاضرید پرطرفدارترین بخش های مجله (یادداشت ها و رویدادها که اگه قبول ندارید نظرسنجی کنید!) ناقص بیان بیرون اما از خانم هادی ۴ صفحه مطلب چاپ بشه؟ (اون هم سوژه های نه چندان جذابی مثل ورشکستگی کداک و ارسال دو تا پاندا! که اگر هم جذاب باشن بازم میتونن صبر کنن که صفحه خالی بشه!) قسم حضرت عباس رو قبول کنیم یا دم خروس رو بردار؟! ببخشید ولی من واقعا رو پدیده پارتی بازی حساسم وگرنه مزاحم نمی شدم.
(پ.ن: تایید این کامنت (توقع پاسخ ندارم فقط تایید!) نشانه انتقاد پذیری شما و مجموعه همشهری جوان و آزادی بیان است. منتظر می مانم!)
راستی چرا سایت باشگاه همشهری جوان وبلاگ های قدیمی ای مثل اینجا رو لینک نمی کنه؟!انصافا این رسم مروت نیست. امثال ناظمی چندسال بدون گرفتن ریالی بار مجازی همشهری جوان رو بدوش کشیدن اما اونا حتی یه لینک کوچولو هم به اینجا نمیدن! من مطمئنم اگه تو سایت باشگاه به اینجا لینک بشه اینجا هم از خمودگی در میاد و برمیگرده به دوره اوجش. از ما گفتن. تازه اینجا میشه انتقادهای جسورانه تری هم کرد!
راستش من هنوز فرصت نکردم نقدم رو در مورد افت همشهری جوان بنویسم اما اگه
یه جمله بخوام الان بگم: آفتاب و لگن هفت دست ولی شام و ناهار هیچی!
اون
زمانی که همشهری جوان تو اوج بود و مخاطبانش «واقعا» دوستش داشتن و از روی
«عادت» نمی خریدنش خبری از این جور «ژانگولرها» نبود و واسه مخاطباشون تره
هم خورد نمی کردن (نشون به این نشون که جشن به اصطلاح بزرگ همشهری جوان
برگزار که نشد هیچ، دریغ از یه عذرخواهی کوچولو از طرف مجله!) اما حالا که
مجله افت کرده و از نویسنده های قدرتمند فقط دو سه نفر موندن، میخوان با
این سایت و نمی دونم رادیو و آکادمی و اینجور چیزها ضعف اصلی رو بپوشونن!
آقای همشهری جوان «این ره که می روی به ترکستان است!»
باور کنید خود من
که بدون شک طبق یک «عادت هفت ساله» همشهری جوان می خرم دلم خوشه به مطالب و
پرونده های شاهکار احسان رضایی تو روزها مثل همین پرونده این شماره. با
اینکه قرار بود کوتاه باشه اما دلم نمیاد اینو نگم:
فکرش رو بکن یه
زمونی تو صفحه یادداشت ها همزمان احسان رضایی و رحمانی و جباری و رسولی و
مرشد زاده و ناظم بکایی و عبدلی و حبیبه جعفریان مطلب داشتن! یادش بخیر!
الان وضع طوریه که اگه احسان رضایی یاداشت ننویسه صفحه یاداشت ها «وزن»
نداره! البته که می دونم این حرف ها به مذاق تحریریه الان همشهری جوان خوش
نمیاد ولی مسئله اینجاست که من برای خوشایند کسی نمی نویسم و زیر دین کسی
هم نیستم و این چقدر خوبه!